کتاب جراح دیوانه رمانیست اثر یورگن توروالد با نام اصلیِ هاینس بونگارتز یک نویسنده آلمانی، روزنامه نگار و تاریخدان که بیشتر برای تحقیقاتش در تاریخ پزشکی قانونی و جنگ جهانی دوم مشهور است.
جراح دیوانه شرح حال اواخر زندگی فردیناند زائر بروخ است که به قلم یورگن توروالد به رشته تحریر در آمده است. نویسنده برای نوشتن شرح حال این پزشک مشهور به شاگردان و دستیارانش و بیمارستان هایی که زائر بروخ در آنجا کار کرده بود و بخصوص بیمارستان شاریتی در برلین شرقی مراجعه نموده است. قهرمان اصلی این کتاب یعنی زائر بروخ پزشک و جراح نابغهای است که در آخر عمر دچار جنون ادواری گردیده و فجایع حیرت انگیزی بدست وی به وقوع پیوسته است.
در بخشی از رمان جراح دیوانه میخوانید:
به شما گفتهاند که سلولهای مغر قابل تجدید نیست و اگر سلولی از مغز جدا شود خواهد مرد. آنها که این را به شما گفتهاند نادان میباشند. دستهای خود را جلو بیاورید و چند تن از دانشجویان که به (زائر بروخ) نزدیکتر بودند دستهای خود را جلو بردند.
آن مرد مانند این که یک نان کیک را قطع میکند کارد جراحی خود را در مغز زن بیمار فرو برد و قطعهای از مغز را جدا کرد و در کف دست یکی از دانشجویان گذاشت و زن پرستار که کنار (زائر بروخ) بود با تانپون خونی را که به جریان در آمده بود را جمع کرد.
شش بار کارد جراحی (زائر بروخ) در مغز بیمار فرو رفت و هر بار، قطعهای از مغز را بیرون آورد و در کف دست یکی از دانشجویان گذاشت.
تمام دانشجویانی که در آن اتاق حضور داشتند در دانشکده پزشکی تحصیل میکردند و همه میدانستند که قطعه قطعه کردن مغز، سبب مرگ میشود اما اعتقاد آنها به علم و مهارت (زائر بروخ) به قدری بود که فکر میکردند آن استاد نابغه اشتباه نمیکند، و عمل او آسیبی به بیمار نمیزند و لابد قطعات مغز را که از نخاع بیمار جدا کرده، بر جای آنها میگذارد و آن قطعات با اطراف جوش میخورد و مغز بیمار به شکل اول در میآید.
کتاب سبز...