دانلود کتاب رمان آنتی عشق

ساخت وبلاگ

این رمان توسط کاربرانی به نام خورشید ر-سامان م. نوشته شده است.

سوالش یه کمی جا خوردم. ازم پرسید:
-از چشمت افتادم؟
بهش نگاه کردم… اخم کرده بود. صورتش کلا اویزون بود… قیافه ی تو همی داشت.
یه تای ابرومو بالا دادم وگفتم: مگه قبلا رو چشمم بودی؟
مهراب پوفی کشید وگفت: ببخش وقتتو تلف کردم…
از جاش بلند شد که استین پیراهنشو کشیدم و تعادلشو از دست داد و پرت شد رو مبل…
با تعجب زل زد
به من و منم خندیدم وگفتم: مهراب جدی میشی خیلی ادم غیر قابل تحملی میشیا…
الکی چرت و پرت تحویل من نده خوب؟
مهراب با یه قیافه ی نمکی ای گفت: یعنی نظرت راجع به من عوض نشده؟

کتاب سبز...
ما را در سایت کتاب سبز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 245 تاريخ : پنجشنبه 26 اسفند 1395 ساعت: 3:10

خبرنامه