روزهای خوبی را میگذرانی
میخندی، شادمانه به گردش میروی
خوشحالی، همه چیز داری...
اما
یک شب،
بعد از روزهای خوبت، معشوقه ات دیگر دوستت نخواهد داشت...
و تو
چقدر به یاد من که عاشقت بودم
اشک میریزی
چقدر حسرت میخوری
و چقدر دلت برای کسی که دوستت داشته باشد تنگ میشود!
یک چیز را میدانی ؟
تازه میفهمم "معشوقه" بودن
از "عاشق" بودن
خیلی بهتر است ...
و من
معشوقه ای هستم
که دیگر عاشقت نیست
اما واژه به واژه ی عشق را عاشقی میکند...
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 189