کتاب رمان جان و شوکران نوشتهی بهاره حسنی، داستانی دربارهی زخمها، مرهمها، کینهها، بخششها، دردها و درمانهاست. سونا پیرزاد دانشجوی هتلداری در قشم است؛ شبانه و با تلفنی که به او میشود به تهران بازمیگردد؛ جایی که برای او حوادثی رخ میدهد.
در بخشی از کتاب رمان جان و شوکران میخوانیم:
شوکران گیاهی است سمی. بیخ و ریشه آن سمی است. ولی در عین حال، برای تسکین دردهای سرطانی داروییست مفید.
هم درد و هم درمان. هم زخم و هم مرهم. هم نیش و هم نوش. هم مرگ و هم جان.
و این چیزی است که گاهی ما آدمها به آن دچار هستیم. زخم میزنیم، درد تولید میکنیم، میشکانیم و میکشیم. ولی در عین حال مرهم هستیم، هم دردیم، ترمیم میکنیم و جان میدهیم.
حکایت غریبی است زندگی ما آدمها. گاهی آن چنان در چیزی غرق میشویم که فقط لحظه را میبینیم. دیگر هیچ چیز برایمان اهمیت ندارد. فقط لحظه.
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 164