کتاب رمان خاکسترهای خاموش نوشتهی فاطمه کمالی اثری عاشقانه و اجتماعی است.
در بخشی از کتاب رمان خاکسترهای خاموش میخوانیم:
باید یک فکر اساسی کند… این بار نوشین خواهش کرده بود و یک هفته وقت گرفته بودند که دوباره نزد رئیس دانشگاه بروند
و درخواست خوابگاه کنند. سه گزینه بود که می توانست انتخاب کند… یا خوابگاه دانشگاه یا کاری پیدا کند که بتواند از عهدهی این همه مخارج برآید…. و یا برگشت بیچون چرا…! متاسفانه هیچ کدام از گزینهها برایش مقدور نبود، ولی ناامید هم نشد، او فقط ماندن و ادامه دادن برایش مهم بود، تحت هر شرایطی!!
تقریباً یک هفته از ملاقات ستاره و پونه گذشته بود. در این مدت پونه عملهای زیادی را پشت سر گذاشته بود. به خاطر سه روز استراحتش مجبور بود شبانه روز وقتش را پر کند. عملهایی که عقب افتاده بود را باید سرو سامان میداد. بعد از یک هفته وقتی که پشت به میزش نشسته و خیره به منظرهی جالب و غمانگیز محوطهی بیمارستان شد، یاد ستاره افتاد که قول داده بود تا آخر هفته برای ملاقات دوباره تماس بگیرد. ولی هیچ تماسی نبود.
کمی دلش شور دختر را زد… نکند با این تعاریف، وقت کم بیاورد و باعث آزارش شود که قابل جبران نباشد. خصوصیات روحی این قشر از دخترا که چنین آسیبهایی دیدهاند را خوب میدانست. اکثراً دچار افسردگیهای شدیدی میشدند که اغلب منجر به خودکشی یا خودآزاریهایی میشد که کمتر قابل جبران میبود.
کتاب سبز...برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 191