کتاب رمان تسخیر شده (گذر از زمان) نوشتهی هدی موتورچی، اثری پر از احساس و رمز و راز در ژانر فانتزی است. در جلد اول این رمان با عنوان گذر از زمان با شخصیتی آشنا می شوید که با قدرتی عجیب سر و کار دارد و به دنبال کشف حقایق بسیاری است؛ حقایقی که سرنوشت او را رقم خواهد زد.
همواره موجوداتی عجیب در اطراف ما زندگی میکنند که دیده نمیشوند و با قدرتهای ماوراءالطبیعهشان، اسباب زحمت و رنجش ما را فراهم میآورند. در گذشتههای دور دیواری فرضی از انسانها در برابر این موجودات محافظت میکرد اما سرانجام با جدا شدن یک شئ گرانبها از این دیوار، حفاظ شکسته شد و دنیای انسانها در معرض انحطاط و نابودی قرار گرفت. در این دنیا موجودی که به عمد نام برده نمیشود، به انسانها یورش میآورد و با تسخیرشان آنها را به سمت دیوانگی و انهدام شخصیت سوق میدهد و این شروعی است برای رقابت انسان و موجود مهاجم...
در بخشی از کتاب رمان تسخیر شده (گذر از زمان) میخوانیم:
حلیمه گوشهی هال نشسته بود. سرش را میان زانوانش گذاشته و به گوشهای خیره مانده بود. هنوز هم به ساعتی پیش فکر میکرد و تصاویر ترسناکی که دیده بود، در مقابل نگاهش جان میگرفت. صدای خندههای شاد خواهرش... بالا و پایین پریدنش توی حیاط... ریزش آب از سر و رویش و بالاخره... محو شدنش... چطور میتوانست آنچه دیده بود را در مخچهاش بگنجاند و باور کند خواهرش کم کم بی رنگ میشد. لباسهای خیس و چسبناکش همچون پارهای ابر درآمده بودند و صورتش... در آن هنگام وقتی لمسش میکرد احساس میکرد هیچ حجم و وزنی ندارد...
با حالتی وحشتزده صورتش را میان زانوانش پوشاند. خواهر عزیزش!... در مقابل نگاهش محو میشد؟... حال نفسهای حلیمه تند و نامنظم شده بود و قلبش به شدت بر قفسهی سینهاش میکوبید. نفس عمیقی کشید و سرش را محکم به دو طرف تکان داد. سعی داشت به خود تلقین کند که آنچه دیده، خیال و اوهام بوده است اما هر کاری میکرد باز نمیتوانست چیزی جز آنچه دیده بود را باور کند. در افکار درهم خود دست و پنجه نرم میکرد که مادر از اتاق بیرون آمد. حلیمه با دیدن او مثل برق گرفتهها از جا پرید و به در نیمه باز اتاق نگاه کرد.
کتاب سبز...برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 184