کتاب رمان بچه مثبت، داستان دختری به نام ملیسا را روایت میکند که در دانشگاه برای جلب توجه پسری با اعتقادات دینی محکم با دوستانش شرط میبندد. در اصل رمان تقابل افرادی از یک نسل ولی با اصول اعتقادی متفاوت است و در این بین پایانی خوش رقم میخورد.
در بخشی از کتاب رمان بچه مثبت میخوانیم:
همگی با هم به سمت انجمن رفتیم. متین همونطور که سرش پایین بود، مشغول نامنویسی چند تا از دخترای گروه بود. نمیدونم چرا بی اختیار تمام حواسم رو داده بودم به این که ببینم متین به فرناز که داشت با لحن پر عشوهای براش از امکانات کم گروه برای اردوها میگفت نگاه میکنه یا نه. اما در کمال تعجبم با گفتن “حق با شماست، اینبار سعی میکنیم بهتر باشیم.” فرناز رو دک کرد، بدون اینکه حتی یک نگاه به صورت غرق در آرایشش بندازه. همین که فرناز از کنارمون رد شد، صدای جون گفتن کوروش رو شنیدم.
موهای وحشیم رو با فشار زیر مقنعم فرستادم ولی از اونجا که یه عالمه ژل و تافت روشون خالی کرده بودم به هیچ صراطی مستقیم نبودن و از جاشون جم نمیخوردن، بنابراین بیخیال حجاب و این حرفا شدم و به سمت اون که حالا تو یک قدمیم بود، برگشتم.
صدام رو کمی کلفتتر از حد معمول کردم و گفتم:
– سلام علیکم برادر.
جا خورد و فقط یک ثانیه نه بیشتر نگاهش رو به چشمام دوخت و من تونستم چشمای خیلی مشکیش رو ببینم. طبق معمول همیشه نگاهش رو به کفشهاش دوخت و جواب سلامم رو داد و خیلی مؤدب گفت:
– فرمایشی داشتید؟
با صدایی که از زور خنده کمی بلندتر از لحن اولم بود گفتم:
– بله، میخواستم بدونم شباهت من و کفشاتون چیه که تا منو میبینید به اونا نگاه میکنید؟
صدای خندهی دوستام بلند شد. بدون اینکه نگاهشون کنم دستم رو به نشونهی سکوت بالا بردم و با دست دیگم که تو مسیر نگاه برادرمون قرار داده بودم، شروع به زدن بشکن کردم و گفتم:
– ببین با حرکت دستم سعی کن نگاهت رو بالا بیاری تا بهت نشون بدم دقیقاً کجام.
کلمات کلیدی: دانلود و رمان ایرانی، دانلود رمان، رمان، رمان جدید، دانلود رمان عاشقانه، رمان عاشقانه، بچه مثبت، دانلود رمان بچه مثبت، رمان بچه مثبت،
کتاب سبز...برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 200