دانلود کتاب رمان جک

ساخت وبلاگ

کتاب رمان جک را آلفونس دوده در سال‌های پایانی زندگی‌اش نوشت. این داستان در مورد کودکی است که ناز پرورده بار آمده و بناگاه با حقایق زندگی آشنا می‌شود.

مادرش در دوراهی عشق به فرزند و رابطه عاطفی با مردی مستبد که نسبتی با آن‌ها ندارد، سرگردان است. نتیجه منطقی این سردرگمی را می‌توان حدس زد. کسی که بهای این تضاد را می‌پردازد پسر کوچکی است که در سنین پائین می‌بایست سرد و گرم روزگار را بچشد.

در قسمتی از کتاب رمان جک می‌خوانیم:

حالا نوبت کشیش بود که برای چیزی که می‌خواست بگوید مشکل داشته باشد. او کارت را در بین انگشتان خود می‌چرخاند و حرکت مختصر لب‌هایش نمودار مردی بود که مطلبی را که می خواهد بگوید به دقت موازنه می‌کند.
کشیش ناگهان از جا برخواست و به یکی از پنجره‌های بزرگ که مشرف به باغی با درختان زیبا که در زیر نور خورشید زمستانی به سرخی می‌زدند بود نزدیک شد و آهسته بر روی شیشه کوبید. یک شبح سیاه‌رنگ به طرف پنجره کشیده شد و بلافاصله یک کشیش جوان به اطاق وارد شد.
کشیش اعظم به کشیش جوان گفت دوفیو این کودک را با خود به بیرون ببر. کلیسای ما و گلخانه ها را به او نشان بده. این طفلک از گفتگوی ما به شدت خسته شده است.
جک چنین تصور کرد که او را بیرون فرستاده‌اند که درد خداحافظی با مادرش را کمتر احساس کند. وحشت و دردی که در چهره او نمایان شد کشیش مهربان را وا داشت که فورا این کلام را اضافه کند:
نترس جک. مادر تو جایی نخواهد رفت. ایشان همین‌جا خواهند بود تا تو برگردی.
کودک کماکان مردد بود.
مادام بارانسی با یک ژست ملکه وار به پسرک گفت: برو، عزیز من.

کتاب سبز...
ما را در سایت کتاب سبز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 239 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:33

خبرنامه