کتاب رمان قصه دل دادگی نوشته پریسا اسدی درباره دختری به نام ترلان است که به دلایلی مجبور میشود به خانه خاله دامادشان برود و از قضا نوه خاله دامادشان هم برای کاری از خارج به ایران میآید.
در قسمتی از کتاب رمان قصه دل دادگی میشنویم:
فرزانه جون کمک نمیخوای؟!
گفت: نه عزیزم، چیزی نیست. خودم انجامش میدم.
یه لبخند شیطانی زدم و گفتم: این حرفها چیه؟ بذار الان کمکت میکنم.
سطل رو برداشتم که فرزانه از جاش بلند شد و گفت: باشه بیا بریم پله در ورودی رو هم تمیز کنم. پشتش رو بهم کرد و رفت. ایول الان وقتشه! محکم صداش زدم: فرزانه بگیر که اومد! بعد کل کف داخل سطل رو روش پاشیدم. چشمام رو بستم و صدای هیع فرزانه رو شنیدم. جوری هیع کشید که ترسیدم و چشمام رو باز کردم. یاخدا! این دیگه کیه؟ یه پسر ساک و چمدون به دست جلو در وایساده بود و از سر و روش کف چیکه میکرد. از چشماش آتیش میبارید و با فک منقبض شده به من نگاه میکرد. فرزانه داد زد: ای وای آقا آرشام! شما کی اومدین؟
منم گیج و منگ داشتم نگاهشون میکردم و لبام رو میجوییدم. اون پسره که اسمش آرشام بود دندون قروچهای کرد و با اخم گفت: ببخشید فرزانه خانوم یادم رفت قبل اومدن به خونه مامانیم از شما وقت بگیرم!
فرزانه گفت: این حرفها چیه؟ من جسارت نکردم، ببخشید!
آرشام: هیچ معلومه اینجا چه غلطی میکنین؟ اومدین کار کنین یا آب پاشی بازی کنین؟! خیس آبم کردین! فرزانه نگران به من نگاه کرد. حیف مقصر بودم؛ وگرنه جوابش رو میدادم. سرم رو انداختم پایین که صداش بلندتر شد: هوی خانم! با توام! اومدی کارگری یا با میدون بازی اینجا رو اشتباه گرفتی؟
چی؟ این به من گفت کارگر؟! صبر رو جایز ندونستم و گفتم: درست حرف بزن آقای محترم! شما مثل درخت چنار این وسط سبز شدی! از کجا باید میدونستم که جنابعالی تشریف میارین؟!
تو دیگه کی هستی جوجه که به من بگی کی بیام خونهام و کی نیام؟! اصلاً کی تو رو راه داده توی این خونه؟ هیچ کاری بلد نیستی زبون درازی هم میکنی؟!
اولاً من رو با کارگر اشتباه گرفتین، دوما از کی تا حالا اینجا شده خونه تو؟! تا جایی که یادمه مریم جون صاحب این خونست!
اخماش رو کشید تو هم و گفت: زیادی داری حرف میزنی، عوض عذرخواهیته؟ خیسِ خالیم کردی دو قورت و نیمتم باقیه دختره... کسی بهت ادب یاد نداده؟ آگه درست حرف میزدی منم بلد بودم عذرخواهی کنم.
چقدر زبون درازی تو دختر!
همینی که هست.
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 139