کتاب رمان مرد کوچک داستان پسری است به نام میلاد که در کودکی تصادف میکند و به مدت 13 سال از زندگی و کودکیش را به دلیل تصادف از دست میدهد و با یک معجزه بعد از این همه سال از خواب عمیق بیرون میآید اما بعد از سیزده سال هنوز بچه است… یک بچهی بیست ساله… سیزده سال کودکیاش را خواب بود… حالا که او بیدار شده است نباید توقع داشته باشیم بزرگ باشد… او یک مرد است… یک مرد کوچک!
در قسمتی از رمان مرد کوچک میخوانید:
سماوات به پشتی مبل تکیه داد و گفت: با توجه به آزمایشهایی که روش انجام دادیم؛ خوشبختانه ازلحاظ نخاعی و سی ستم گوارشی هیچ مشکلی نداره؛ اما سیزده سال خواب بوده و بدنش، مفصلهاش و استخوانهاش خشک شدن!
نیاز به یه دورهی درازمدت فیزیوتراپی داره. البته با توجه به اسعتمرار و رفتوآمد همیشگی شما در این سیزده سال صبر و شکیبایی تون قابل تحسینه. مسلماً از حالا به بعد با نیروی مضاعفی بهش کمک میکنید.
محمد کلافه گفت: دکتر حرف اصلی تون و بزنید. سماوات نفس عمیقی کشید و گفت: میلاد بعد از سیزده سال هنوز بچه است یه بچهی بیستساله. سیزده سال کودکی شو خواب بود و حالا که بیدار شده نباید توقع داشته باشیم بزرگ باشه اون یک مرد؛ یک مرد کوچک! مازیار مات دکتر شده بود. او کاملاً درست میگفت.
سماوات ادامه داد: برای شناختن خودش و فکر و منطقش احتیاج به یک مشاور دارید. به هر حال اون فکر میکنه هفت سالشه! باید کم کم براش هضم کنید که اون سیزده سال در کما بوده و حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداره. کودکی نکرده و خیلی مسائل دیگه که...
برچسب : دانلود, نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 171