کتاب رمان در امتداد باران نوشته پانیذ میردار و الناز دادخواه داستان وکیل جوان و موفقی به نام صدری است که با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه میشود که این دختر را میشناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است … در قسمتی از رمان در امتداد باران میخوانید: ﺻﺪرا ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﻲ ﮐﺸﯿﺪ و ﮐﻼﻓﻪ ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﺪن اداﻣﻪ داد: اﻣﺮوز ﺑﻼﺧﺮه از ﺷﻤﺎل دل ﮐﻨﺪﯾﻢ و ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﺗﻬﺮان! اﺧﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻲ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺳﯿﺰده رو ﮐﻨﺎر ﺧﺎﻧﻮادهاش درﮐﻨﻪ . ﻣﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﻣﻮن ﻧﻤﯿﺎد ﺑﯿﻦ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ دﺧﺘﺮ و ﭘﺴﺮ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﭘﺪری اﺗﯿﺶ ﺑﺴﻮزﻧﯿﻢ...,دانلود,کتاب,رمان,امتداد,باران ...ادامه مطلب
بوی بد سیگار و الکل بر حال بدش زنجیر می انداخت. خیلی دوست داشت آن جمع را ترک کند و دیگر پایش را هم در آن محدوده نگذارد اما نمی شد. آراز اگر راهی را می آمد تا به آخر نمی رسید بی خیال نمی شد. صدای آهنگ خیلی بلند بود. هر لحظه احساس می کرد سرش در حال انفجار است. تا صدای قهقهه مستانه دختری که در آن نزدیکی بود را که شنید، چشم هایش را با اکراه روی هم فشار داد. از جا بلند شد و با قدم های بلند به سمت در خروجی سالن پیش رفت... , ...ادامه مطلب