معرفی کتاب سایههای مبهم آبیکتاب سایههای مبهم آبی اثر محمدعلی قجه، داستانی است سراسر ابهام و سردرگمی، گویی سایهها تصمیم میگیرند و تو هیچ اختیاری نداری! این داستان با سبک سیال ذهن به درون شخصیتها میروید و همراهشان لحظههای هولناک را تجربه میکنید. مواد مخدر جدیدی به میان نسل جوان وارد شده است. این خانمان براندازی همه چیز را تحت الشعاع قرار میدهد حتی نام مقدس عشق را. نفسها آلوده میشود و ذهنها ناپاک، در این میان هیچ چیز جلودارشان نیست مگر مرگ. توجه: خواندن این اثر جنایی برای سنین زیر 15 سال مناسب نمی باشد. در بخشی از کتاب سایههای مبهم آبی میخوانیم: خانه پر بود از جوانان مست و گیجی که به هم میخوردند. دختر و پسر، شانهبهشانه سیگار بر لب. سیگاری باریک و سفید که بوی تلخ کاجهای وحشی را داشت. بویی که مسخت میکرد و خیالت میبرد میان آسمانی. نگاهها دلیلی برای پاکی نداشت. آمده بودند تا یکشب پر از ناپاکی را تجربه کنند. سویی آنها بودند و تشنگی غریزهای کور و سویی دیگر فرشتگان. فرشتگان گرفتارشده در دنیای ناکامیها و فرارهای بدنامی. دخترانی که موهایشان موج میزد و چون آبشاری در هم میپیچید. این موجها میرقصید و پسرها را با خود میبرد. این شرارههای خمار آتش سیاه بود و لخت. شعله نداشت اما میسوزاند. دلها عطش دار شده بود، تنها گرگرفته بود و سرها بر گردنهای خیس از عرق سنگینی میکرد. سایهها هر چه بود زیباتر شده بودند. درون تاریکی ناپایدار مهمانی نیمهشب تنها سایهها را میشد دید که در هم میلولیدند... ... تمام پلهها را پیاده رفتم. اگر کسی مرا با این سر و وضع میدید حتماً شک میکرد. مغزم قفلشده بود و فقط میخواستم بروم و ببینم که دروغ میگوید. ببینم که توی صن, ...ادامه مطلب
کتاب کیفیت آب آبیاری نوشتهی هادی احمدی، به بررسی انواع منابع آب موجود در کرهی زمین، ویژگیها و کاربردهای آنها میپردازد. آب یکی از مواد مایع و فراوانترین م, ...ادامه مطلب
کتاب نردبان آبی به قلم مهدی خدامیان آرانی دربارهی امامشناسی و زیارت جامعه به تحریر درآمده است. ساعت تقریباً هشت صبح بود، من از اتاق خود بیرون آمدم تا به سوى حرم بروم، وقتى به طبقه همکف هتل رسیدم، دیدم مسئول هتل مرا صدا مى زند، به سویش رفتم، دیدم چشمهایش پر از اشک است. تعجّب کردم، پرسیدم: چه شده است؟ او به من گفت: وهابى ها حرم سامرا را خراب کردند! تلویزیون تصویرى از حرم سامرا را نشان مىداد، باور نمىکردم، گنبد حرم امام هادى و امام عسکرى(ع) خراب و ویران شده بود، اشک من هم جارى شد. آخر قرار بود ما فردا به سامرا برویم. من آن روز کربلا بودم، آن روز سوم اسفند سال 1386 بود. آخر چرا وهابىها این کار را کردند؟ چرا حرم سامرا را این گونه ویران کردند. پیش خودم با آنان سخن مىگفتم: شما خیال مى کنید با این کارها مىتوانید ما را از امامان خود جدا کنید؟ حرم امامان ما در قلبهاى ماست. وقتى به وطن خود برگشتم، در فکر بودم که درباره امام هادى(ع) بنویسم، به این نتیجه رسیدم که کتابى در مورد «زیارت جامعه» بنویسم. نمىدانم تو چقدر از «زیارت جامعه» باخبر هستى؟ آقاى موسى نَخَعى یکى از شیعیان بود که همواره براى زیارت به حرم امامان مى رفت، او نمى دانست که وقتى در حرمِ آن بزرگواران است، چه بخواند و, ...ادامه مطلب
کتاب حاضر با عنوان "دره ماه آبی" نوشت , ...ادامه مطلب
هلمز و واتسن از طرف دوست قدیمیشان، هاپکینز به عمارتی فراخوانده میشوند تا به پرونده یک قتل رسیدگی کنند. آقای هلمز عزیز، از اینکه در این ماجرای بسیار عجیب به کمک من می آیید بسیار خوشحالم. این اتفاق کاملا در تخصص شماست. من بجز آزاد کردن لیدی به هیچ چیز دیگری دست نزده ام. اما خواهشا حتی یک لحظه را هم از دست ندهید چونکه نمیتوان سر یوستس را همان جا باقی گذاشت. , ...ادامه مطلب