دانلود کتاب رمان همسفر گریز

ساخت وبلاگ

رمان همسفر گریز، داستان تکراری نگفتن‌هاست.
هر‌کس درون دنیای درونش، با خودش، با خیلی‌ها، حرف‌هایی دارد، فکرهایی دارد.
گاه خجالت می‌کشیم بگوییم، گاه مصلحت نمی‌بینیم بیان کنیم و گاه “زمان” فرصت گفتن را از ما می گیرد...
موضوع اصلی داستان، واقعی است و همینطور اکثر آدمهای داستان، ما به ازای حقیقی دارند.
یک عاشقانۀ آرام دیگه! شاید زیادی آرام!

:در بخشی از کتاب می‌خوانیم
در حیاط را که بست، دست برد زیر چانه و مقنعه را از سرش برداشت. صدای ساز از زیر زمین که یک سالی بود تبدیل به پاتوق هنری بچه‌ها شده بود می‌آمد.
کلافه از پله‌ها بالا رفت. انقدر گرمش بود که به بوی خوش شیرینی که در راهرو پیچیده بود هم توجه نکرد.
پشت در ایستاد و چند بار زنگ زد. همانطور که منتظر بود، دکمه‌های مانتو را باز کرد و فکر کرد مستقیم برود سراغ بطری آب خنک داخل یخچال.
انتظارش که طولانی شد، کیفش را از شانه برداشت و به دنبال کلید گشت. در باز شد و شکوفه با لبخند گفت " شربت لیمو توی یخچال آماده س
نفس وارد شد.
- چرا در و باز نمی‌کنی؟!
- داشتم با تلفن صحبت می‌کردم.
نفسی کیف و مقنعه را روی مبل رها کرد و به آشپزخانه رفت.

کتاب سبز...
ما را در سایت کتاب سبز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 206 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 7:08

خبرنامه