در رمان بانوی کوچک، دختری به نام ساره خانم که حدودا ۲۱ سال دارد و پسری به نام شهروز هست که سنش ۳۷-۳۸ سال است.
بانوی کوچک یک رمان آرام اثری از سیباست که در آن همه چیز آرام پیش میرود و قرار است تنش کمی داشته باشید.
بازم نگاه خسته مو میدوزم به دور تادور باغ.
با یه نفس عمیق حجم زیادی از هوای سرد اواخر پاییزو وارد ریهام میکنم.
من عاشق این باغ شده بودم. روی تاب نشسته بودم که درب اتوماتیک عمارت بازشد و ماشین مشکی رنگ بزرگی وارد حیاط شد. من این ماشینو خوب میشناختم. به راننده نگاه کردم سعید بود پسر مشهدی رحیم و رباب خانم که حالا بعد از سربازی شده بود رانندۀ آقا.
نگاه متعجبمو به ماشین دوختم سابقه نداشته آقا بدون خبر واسه ناهار بیادخونه حالا لابد خبری شده بود که آقا واسه ناهار اومده.
ماشین جلوتراومد و نزدیک من ایستاد و در ماشین بازشد و اول از همه کفشهای مشکی واکس زدهاش رو بیرون گذاشت بعد پیاده شد مثل همیشه تیپش عالی بود با کت و شلوار آب نفتی براقی که پوشیده بود واقعا جذاب شده بود.
سرمو بالا اوردمو چشم دوختم به موهای مشکی براقش که فقط کمی اطراف شقیقههاش سفید شده بود نگاهمو اوردم پایین ترو دوختم توچشماش و غرق چشمای مهربونش شدم صورت جذابش که هنوز تو مرز ۴۰ سالگی میتونست خاطرخواههای زیادی رو دنبال خودش بکشه و من دختر ۲۲ سالهای بودم که هنوز هم نمی دونستم چه تقدیری منو به اینجا کشونده.
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 174