کتاب و رمان و ثمره و اثر متفاوتی به قلم زینب امیری است که میتواند تلنگری برای عاشقها باشد. نویسنده ماجرای دختری را روایت میکند که در سن کم عاشق میشود اما خیلی زود شکست میخورد. او همدمی به نام مادر و کمکی مثل پدر ندارد! اما این فقط یک امتحان خداست.
در بخشی از کتاب رمان ثمره میخوانیم:
- تو یه دختر تنهایی و هنوز جوونی. میخوای به پای این بچه بسازی و بسوزی؟
زندگیت داره حیف میشه. فقط 18 سالته بیوهی اون مرتیکهی ع*و*ض*ی شدی که الان معلوم نیست تو کدوم پارتی داره چه غلطی میکنه… بحث من یه بحث جدیده… رو به خدمتکارش گفت: دو تا قهوه برامون بیار…!
استکان شاه عباسی رو توی دستش گرفت و گفت: زندگی ادامه داره…
باید ادامه داشته باشه… ثمره رو ول کن… پیش من میمونه…
برات یک خواستگار پیدا شده. پولداره، سنت به سنش میخوره و کلی منتظر تو مونده. من بهت نگفته بودم… خیالت از ثمره راحت باشه! یه پرستار براش استخدام میکنم شبانه روز پیشش باشه. بهترین زندگی رو براش میسازم.
تو هم باید زندگی کنی…!
خیلی با خونسردی حرف میزد. حرصم میداد با ژست خونسردش!
- من ثمره رو تنها نمیذارم! چند بار بگم؟
- دروغ میگی! درد تو ثمره نیست. هنوز دلت پیش اون مردک الدنگ گیره.
الان که منو تو داریم اینجا حرص و جوش میزنیم کدوم گوری با کدوم زنی داره میگرده!
خامی! جوونی! از بچگیت لجباز و خودخواه بودی…
یه ذره به فکر اطرافیانت باش! یه ذره عقلتو صدا کن! کدوم دختر 18 سالهای رو دیدی که پای دختر 1 ساله تا آخر عمر مثل شمع بسوزه؟ هه… من خنگم و اگر نه همهی عقلتو باید اون موقعی میدیدم که به اون مردک حیلهگر پاسخ بله دادی…!
دختر یه ذره فکرتو به کار بنداز! خودتو پاسوز این بچه و این زندگی نکن!
دیگه صبر و تحملم به انتها رسیده بود!
از روی صندلی پاشدم و گفتم: دیگه نمیتونم! هر روز بحثای اضافی و الکی… این حرفا دیگه فایده نداره. من نه ازدواج میکنم و نه بچمو تنها میذارم. خداحافظ
کتاب سبز...
ما را در سایت کتاب سبز دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 213 تاريخ : جمعه 7 دی 1397 ساعت: 20:41