کتاب رمان مومیایی به قلم پگاه رستمی فرد زندگی دختری به نام تارا را روایت میکند که به همراه نامزدش اشکان، در پی آمادهسازی مراسم عروسیشان هستند اما...
در بخشی از رمان مومیایی میخوانیم:
بعد از گذشت هفت ماه، آزادیهایم بیشتر شدند. حالا میتوانستم برای خریدهایم از خانه بیرون بروم. اجازه داشتم گاهی روی نیمکتهای پارک بنشینم و خارج از فضای قفس طلاییام نفس بکشم. میتوانستم باشگاه بروم و با ورزشهای سنگینی که آب و عرقم را یکی میکردند ذهن آشفتهام را از آن چه که هست خالیتر و پوچتر کنم.
حالا من تارایی بودم که پالتوهای پوستش، چشم زنان کوچه و بازار را از حسرت و حسد انباشته میکرد. قیمت کفشهایش برابر با حقوق چند ماه یک کارگر بود. مارک کیفهایش از شنل پایینتر نمیآمد. تارایی که بی ام دبلیو سوار میشد. تارایی که اروپا رفته بود. تارایی که در مجللترین هتلهای دبی خانومی کرده بود. تارایی که هزینههای سفرش سر به فلک میکشید و هیچ دغدغهای نداشت. تارایی که هر ماه در قصرش مجالس آن چنانی برپا میکرد و هر هفته به مجالس آن چنانیتر میرفت. تارایی که میان بهت و تعجب همه هنوز هم سوگلی مانی بزرگمهر بود و همچنان نازش خریدار داشت، آن هم به قیمت گزاف!
هفتههای اول، ساعت شش صبح با استرس از خواب میپریدم. بعد یادم میافتاد که دیگر کارمند کسی نیستم. دیگر نیازمند حقوق پانصد تومنی نیستم که پانصد تومان حتی کفاف یک قلم کرم دور چشمم را هم نمیداد. آن وقت دست و پایم را با لذت میکشیدم و به مانی که کنارم خوابیده بود نگاه میکردم و از خودم میپرسیدم چرا دوستش ندارم؟ و آن موقع باز هم بغض بود و اشک و درد!....
کلمات کلیدی: دانلود کتاب رمان مومیایی، داستان فارسی، دانلود داستان ایرانی، دانلود رمان عاشقانه، دانلود کتاب عاشقانه، دانلود کتاب غم انگیز، دانلود رمان عاشقانه ایرانی، رمان عاشقانه، دانلود رمان ایرانی، دانلود رمان مومیایی، رمان غم انگیز،
کتاب سبز...برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 224