کتاب رمان پر زدم به سوی تو نوشته نادیا عثمانی داستان جوانی را حکایت میکند که عشقش را از دست میدهد و در آن راه سختیهای زیادی تحمل میکند.
با گذر زمان عشق دوباره به سراغ او میآید و عاشق دختر دیگری میشود و در آنجا داستان دیگر عشق او آغاز میشود که باز برای رسیدن به عشقش سختیهای زیادی را تحمل میکند و با مخالفت خانوادهاش مواجه میشود و روزی که تصمیم نهایی خودش را میگیرد که تحت هر شرایطی به عشقش برسد ولی همان روز اتفاق ناگواری رخ میدهد و...
در قسمتی از رمان پر زدم به سوی تو میخوانید:
چندین بار خواسته بود از علاقهاش با او صحبت کند اما او هیچ وقت رو بهش نمیداد تا کمکم عشق نیز سراغ او رفته و او را عاشقتر کرد. مثل همیشه در حیاط دانشگاه نشسته و کتابی را میخواند. طرف او رفت و با لحنی دوست داشتنی گفت:
سلام اجازه میدهید صاحب دلتون شوم؟
سلام تو بردی تسلیم!
و هردو با یک صدا خندیدند و از همان روز عاشق همدیگر شده بودند. روزی که همدیگر را نمیدیدند به سختی بر آنها میگذشت همیشه بیشتر اوقات را با یکدیگر سپری میکردند و تنها شب آنها را از هم دور میکرد علی به چشمان صاف شیدا خیره شده بود و حرفی نمیزد، شیدا لبخند زیرکی زد و با حالتی که وانمود میکرد با او قهر است پشت به او کرد و چند قدم از او فاصله گرفت:
علی من از دست تو خیلی دلخورم چون تا منو میبینی چیزی نمیگی فقط خیره به من میشی چرا؟
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 186