کتاب رمان ستایش نوشته نازنین دهقان منشادی داستان زندگی دو وکیل موفق و معروف است که بسیار به هم علاقمند هستند. اما اتفاقاتی رخ میدهد که باعث میشود از هم جدا شوند دختر داستان میخواهد با فرد دیگری ازدواج کند اما...
در قسمتی از رمان ستایش میخوانیم:
به سمت صدا برگشتم. الهام دوست دوران دانشگاهم بود.
سلام الهام خوبی؟
خوبم مرسی. تو خوبی؟ تعریفتو زیاد شنیدما!
تعریفمو؟؟؟
آره دیگه، سرکار خانم امیدی که دیروز روی آروین هدایتو کم کرد.
خندیدم: تو از کجا میدونی؟
تو دفتر آروین کار میکنم.
یه فکر شومی به سرم زد.
یه کاری بخوام برام انجام میدی؟
با تعجب نگاه کرد: اوهوم
میتونی هدایت وکالت هر کی رو قبول کرد بهم بگی؟
حتما میخوای تو هم بری وکالت طرف مقابلو قبول کنی. جنگ میخوای راه بندازی؟
خندیدم: قبول میکنی؟
اره شمارمو بزن و خندید.
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 133