کتابتلخی به طعم عشق نوشته سمانه بازاری درباره دخترانی است که در نوزادی داخل بیمارستان توسط فردی با هم عوض شدهاند و اکنون پس از سالها فاطمه متوجه این حقیقت میشود و با بازگو شدن این حقیقت اتفاقات خوب و بد زیادی را پشت سر میگذارد.
در قسمتی از رمان تلخی به طعم عشق میخوانیم:
"پول" تنها چیزی بود که میتوانست باشد. مردم برای بدست آوردنش برادر کشی هم میکردند دیگر تغییر سرنوشت دو نوزاد که چیزی نبود.
فاطمه با پاهایی سست و خسته قامت راست کرد و کسی ندید قامت خمیدهای که غرورش اجازه نمیداد تا به نمایش بگذارد.
با قدم های شل و وارفته به سمت در خروجی رفت انگار پاهایش نمیکشید که برود. دلش نمیخواست دیگر پا به خانهای بگذارد که حال میدانست مادری که با روی باز از او استقبال میکند مادر او نیست.
یعنی هیچ وقت نبود...
دلش نمیخواست به خانهای برود و کنار پدری بنشیند که هیچ وقت پدرش نبود...
و اما عقلش میخواست سیلی محکمی به دلش بزند تا از این هوس ها نکند تا دیگر هوس برنگشتن به خانه را نکند.
آنجا خانهی او بود افراد آن خانه هم خانواده او...
بی خود به دلش بد راه میداد..
مگر میشد؟...
برچسب : نویسنده : رضا رضوی ketabsabz بازدید : 135