کتاب رمان آپارتمان صد متری داستان زندگی دکتر همایون فرتاش، دکترای روانشناسی بالینیاست، که بعد بازگشت از کانادا به ایران، دچار مشکل مالی میشود. او به پیشنهاد یکی از دوستانش، درمان مهرناز نیایش تک دختر جناب سرهنگ نیایش را که دچار حملات اضطرابی، پرخاشگری و ... شده است در ازای یک واحد آپارتمان صد متری قبول میکند…
در بخشی از رمان آپارتمان صد متری را میخوانید:
دوﺑﺎره ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎم ﭼﻨﮓ اﻧﺪاﺧﺘﻢ و زﯾﺮ ﻟﺐ ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﻒ ﺑﻪ اﯾﻦ زﻧﺪﮔﯽ! ﺧﯿﺮ ﺳﺮﻣﻮن رواﻧﺸﻨﺎﺳﯿﻢ. ﻣﺜﻪ ﺧﺮ ﺗﻮ ﮔﻞ ﮔﯿﺮ ﮐﺮدﯾﻢ! اوﻧﻮﻗﺖ ادﻋﺎﻣﻮن ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﯾﻀﻬﺎی رواﻧﯽ رو درﻣﺎن ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ. ﺧﻮدﻣﻮن ﺗﻪ رواﻧﯿﻬﺎ ﺷﺪﯾﻢ! ﺧﺪاﯾﺎ، ﯾﮑﯽ ﺑﻪ داد ﻣﻦ ﺑﺮﺳﻪ!
از روزی ﮐﻪ ﺑﻪ اﯾﺮان ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮدم، ﻫﺮ روزم ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮدن ﺳﺮ ﯾﮏ ﻣﺴﺌﻠﻪ ای ﺑﻪ ﮔﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪه ﺷﺪه ﺑﻮد.
اﻣﺎ اﯾﻦ ﯾﮑﯽ از اوﻧﺎﯾﯽ ﻧﺒﻮد ﮐﻪ ﺑﺸﻪ راﺣﺖ از ﮐﻨﺎرش ﺑﮕﺬرم و ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﻢ.
ﺑﻪ رد اﻧﮕﺸﺘﺎی ﭘﺎﻫﺎم روی ﺳﺮاﻣﯿﮏ ﮐﻒ اﺗﺎق ﻧﮕﺎه ﮐﺮدم.
ﺷﮑﻞ داﯾﺮه وار ﺑﺎﻣﺰه ای درﺳﺖ ﺷﺪه ﺑﻮد.
اﻧﮕﺎر ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﮔﺮﺑﻪ رو ﺳﺮاﻣﯿﮑﺎ ﺗﺎﻧﮕﻮ رقصیده ﺑﻮدﻧﺪ.
ﺑﺎ ﺑﻪ ﺗﺠﺴﻢ ﮐﺸﯿﺪن اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺧﻨﺪه م ﮔﺮﻓﺖ و ﺑﺎ ﺧﻮدم ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺎک ﺗﻮ ﺳﺮت ﻫﻤﺎﯾﻮن! ٣٥ ﺳﺎﻟﺖ ﺷﺪه وﻟﯽ ﻫﻨﻮز دﺳﺖ از ﻣﺴﺨﺮه ﺑﺎزی و ﻟﻮدﮔﯽ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪاری.