کتاب رمان یکی یدونه من توسط نگین حبیبی در دو جلد نوشته شده است. در جلد اول داستان در مورد پسری است به نام رادمان که دکترای مدیریت خود از دانشگاه پاریس میگیرد و به کشور خود، ایران باز میگردد. پدر او فوت شده است و او تنها مرد خانه است. رادمان توسط شرکت خیلی بزرگ به دلیل نخبه بودنش جذب میشود.
رئیس شرکت کارمندهای مهم شرکت خود را در خانه خود جمع میکند و رادمان نیز جزوه همان کارمندان مهم شرکت بود و به خانه رئیس شرکت رفت.
او در این خانه با دختری به نام طناز که دختری مغرور و فوق العاده سرد بود آشنا میشود ...
در قسمتی از رمان یکی یدونه من میخوانید:
چشمم افتاد به پلهها یه دختر کاملاً آراسته با تونیک مشکی و شلوار گرمکن سفید و با سه شال شفید که بازش گذاشته بود اومد طرفمون وقتی نگاهش به هم افتاد پوزخندی زد. واسه چی اینکارو کرد! دقت کردم دیدم
همون دختر باغبونست! چقدر مرتب شده بود.
نشست کنار فرخ زاد، ﻓﺮخ زاد دستشو انداخت دور شونه دختره و رو بهش گفت:
خسته نباشی دخترم ﻫﻤﻪ رو کاشتی؟
دﺧﺘﺮه- آره ددی ﺑﺮای من گل کاری اصلاً خسته کننده نیست عاشق این کارم.
پس دخترش بود کلمو میکنه ﻣﻦچه میدونستم آخه؟
فرخ زاد رو به من گفت:
دخترم طناز جان ﻃﻨﺎزدخترم آﻗﺎیرادمان ایران منش ﻣﻌﺎونجدیدبرنامه ریزی شرکت.
طناز با حرص باباشو نگاه کرد و یه نگاه عصبیم به من ﺧﻮددرگیری داره بابا!
دستمو دراز کردم سمتش و گفتم:
خوشبختم طناز خانوم.
دختره چشم غرهای برام رفتو گفت:
خانم فرخ زاد.
بی شعور ﻣﻨﻮ ضایع کردﺣﺎﻟﺘﻮ میگیرم وایسا!